معرفی فیلم “A beautiful mind”
ژانر: بیوگرافی، درام
کارگردان: Ron Howard
نویسنده: Akiva Goldsman
ستارگان: Russell Crowe, Ed Harris, Jennifer Connelly
رده بندی سنی: PG-13
موسیقی: James Horner
هزینه تولید فیلم: 58 میلیون دلار
فروش گیشه: 313.6 میلیون دلار
مدت: 135 دقیقه
82 72 74
لیست جوایز برده شده:
جایزه بهترین فیلمنامهٔ اقتباسی برای آکیوا گلدزمن
جایزه بهترین فیلم برای برایان گریزر و ران هاوارد
جایزه بهترین کارگردانی برای ران هاوارد
جایزه بهترین بازیگر زن نقش مکمل برای جنیفر کانلی
برنده گلدن گلوب بهترین فیلم درام
برنده گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل زن
برنده گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول مرد فیلم درام
برنده گلدن گلوب بهترین فیلمنامه
معرفی فیلم:
فیلم a beautiful mindدر ژانر بیوگرافی و درام، محصول سال ۲۰۰۱ ایالات متحده آمریکا، به کارگردانی «ران هاوارد» ساخته شده است. فیلمنامه این اثر را «آکیوا گلدزمن» بر اساس کتابی به همین نام اثر «سیلویا ناسار» که براساس زندگی نامه جان نش، نابغه ریاضی است نگارش کرده است.
داستان فیلم:
“جان فوریس نش جونیور” یک ریاضی دان نابغه است که زندگی عادی دارد تا این که “ویلیام پارچر” مأمور CIA به سراغش می رود و از او می خواهد که در زمینه ی فعالیت های رمز شکنی برای سازمان CIA فعالیت کند و از آن به بعد است که زندگیاش تبدیل به یک کابوس می شود…
نقد و بررسی فیلم A beautiful Mind:
در هالیوود، بیماری روانی معمولاً به یکی از دو روش به تصویر کشیده میشود: یا بهعنوان یک مصیبت فلجکننده که در آن با یک بیمار که دائما بی قرار است و اب از دهانش جاری میشود روبرو هستیم و یا در ان با تصویری از یک فرد که در وهم و پوچی به سر می برد مواجه هستیم اما فیلم «یک ذهن زیبا» به طور قابلتوجهی هیچ کدام از رویه های ذکر شده را در پیش نمی گیرد.
فیلم برگرفته از داستان زندگی جان فوربس نش جونیور (John Forbes Nash Jr)، نابغه ریاضی که نظریه بازیها (Game Theory)را ارائه داد و این نظریه زیربنایی برای علم اقتصاد معاصر شد. در طول جنگ سرد، نش به اسکیزوفرنی مبتلا شد و دچار هذیان و اختلال پارانویا شد اما او بهبود یافت و در سال 1994 برنده جایزه نوبل شد.
در این فیلم شما شاهد یک نگاه غیرمعمول و متفکرانه به بیماری روانی و قدرت ناتوان کننده آن خواهید بود. در این فیلم ران هاوارد (کارگردان فیلم) و آکیوا گلدزمن (فیلمنامه نویس) داستان را از زاویه دید نش روایت می کنند به همین دلیل در ابتدای فیلم نمیتوانیم تفاوت بین واقعیت و خیال را تشخیص دهیم.
ران هاوارد سعی نمی کند که نظریه ریاضی در فیلم توضیح دهد بلکه تلاش میکند بر انگیزه های احساسی شخصیت نش تمرکز کند. موسقی جیمز هورنر (James Horner) که به وضوح از سبک موسیقی فیلیپ گلس (Philip Glass) الهام گرفته شده است نیز دارای کیفیتی پر شور است که به فیلم هیجان و ادرنالین می بخشد و کار هاوارد در القای احساسات هموار کرده می کند.
فیلم در سال 1948 با ورود جان نش به دانشگاه پرینستون در ویرجینای غربی آغاز میشود. او در ابتدا فردی بی دست و پا و درونگرا بود و تا حدودی خجالتی که باعث میشد در تعامل اجتماعی با مردم مشکل داشته باشد. او با پاپیون و کت و شلوار گشادش شبیه والی کاکس (Wally Cox) در سریال Mister Peepers است.
راسل کرو، با هیکل درشت و چاقش، اولین بازیگری نیست که بتوان در نقش یک نابغه ریاضی کلاس جهانی تصور کرد اما تنها یک لحظه در فیلم وجود دارد که نش با زیر پیراهنی اش سر کلاس در حال تدریس است و هیکل ورزیده کرو هارمونی بین او و نقش جان نش را از بین می برد اما شور و استعداد راسل کرو در این نقش انقدر زیاد است که کاملا ما را به دنیای جان نش می کشاند.
در ابتدا، ما متوجه نمی شویم که نش در حال لغزش به سمت جنون است، (تنها شاهد وسواس او در محیط رقابتی دانشگاهی هستیم.) او روزها را در کتابخانه دانشگاه می گذراند، محاسبات سنگین را روی شیشه های اتاق خوابگاه خود انجام می دهد و اموزش های کلاس های دانشگاه را به عنوان “یافته های انسان های کوچکتر” رد می کند. جان نش تمام تمرکز خود را بر روی تحقیق خود میگذارد و خود را از بقیه جدا و به انزوا میرود ولی در ادامه با یک دانشجو فیزیک زیبا ازدواج میکند و در دانشگاه MIT به عنوان مدرس و محقق استخدام می شود.
در ادامه روند فیلم مامور گزینش دولت ویلیام پارچر به نش نزدیک می شود تا او را متقاعد کند به عنوان رمز شکن برای دولت کار کند و تا لحظه ای که نش متوجه می شود که یک شکاف بین واقعیت و تصور او وجود دارد زمان زیادی سپری میشود. ذهنی که خیلی خوب و درخشان به او خدمت کرد، اکنون به او خیانت می کند. «ذهن زیبا» کار فوقالعادهای در نمایش این شکاف انجام میدهد، اسکیزوفرنی را قابل مشاهده میکند و نشان میدهد کسانی که از آن رنج میبرند بی شباهت به بقیه ما نیستند.
همچنین این پرسش پیش می اید که ایا ممکن است نش با مطالعات سنگین خود بیماری اش را که (کاملا اجتناب نا پذیر بود.) تسریع و یا حتی تشدید بخشیده بود. پرسش دیگری که فیلم ایجاد میکند این است، ایا با پذیرش تفکر خلاق، فرد تفکر متعارف و درک ان را رها می کند؟ هنگامی که دریچه تفکر تغییر یافته باز شد ایا اراده و سلامت عقل قربانی می شوند؟
اگرچه توهمات نش هرگز از بین نرفت اما او انقدر مبارزه کرد تا سرانجام راهی برای انجام کار های خود، شوهر بودن و تا حدودی زندگی به عنوان یک انسان عادی را پیدا کرد و «ذهن زیبا» این مبارزه را به بهترین شکل ممکن روایت میکند. خود جان نش درباره مبارزه اش با بیماری اش می گوید:
به مرور زمان سعی کردم بخش بیمار ذهن خودم را شناسایی و پاک کنم. سعی کردم رفته رفته ذهنیت عالمانهای را که از قبل داشتم، بازسازی کنم. این کار خیلی طول کشید، خیلی چیزها را از من گرفت اما فکر میکنم الان دیگر بخش اعظم آن هذیانها و آن توهمات را دور ریختهام. اینکه در این سن و سال هنوز میتوانم یک ریاضیدان و تئوریسین فعال باشم، به این معنی است که من در مبارزه با بیماریام موفق شدهام.
اگرچه این فیلم تحسین های فراوانی از سوی منتقدین و عموم را به همراه داشت اما به دلیل اینکه روایت فیلم به صورت قابل توجهی با رویدادهای واقعی زندگی جان نش تفاوت دارد، مورد انتقاد بسیاری قرار گرفتهاست؛ اما سازندگان آن در توجیه این انتقادات گفته اند گفته اند که هرگز قصد ساختن ارائه ای دقیق از زندگی جان نش را نداشته اند.
اولین تفاوت در توصیف استرس و بیماری ذهنی نش است. فیلم، بیماری او را دیداری و شنیداری توصیف میکند، درحالی که در واقع آنها تنها شنیداری بودهاند.
درخصوص فداکاری بسیار آلیشیا – همسر جان نش – نیز در این فیلم اغراق شدهاست؛ چرا که آلیشیا در سال ۱۹۶۳ از جان نش جدا شد و هفت سال بعد در ۱۹۷۰ تنها به جان اجازه داد تا در خانه وی زندگی کند. بعد از دریافت جایزه نوبل توسط جان آنها رابطه جدیدی شروع کردند. در سال ۲۰۰۱، جان نش برای بار دوم با آلیشیا ازدواج کرد.
مراسم خودنویس در پرینستون – که در فیلم مشاهده میشود – ساختگی است.
در فیلم، جان نش در سال ۱۹۹۴ قبل از برگزاری مراسم نوبل، میگوید که از داروهای جدیدی استفاده میکند، اما در واقع نش از سال ۱۹۷۰ هیچ دارویی استفاده نکردهاست. کارگردان فیلم در این باره چنین توضیح میدهد که این جمله، به این دلیل به سخنان جان اضافه شدهاست که از فیلم، اینطور برداشت نشود که همهی بیماران روانگسیختگی بدون دارو میتوانند از پس بیماری خود برآیند.
برخلاف آنچه در فیلم نشان داده میشود، نش هیچگاه در مراسم سنتی دریافت جایزهٔ نوبل سخنرانی نکرد و به جای آن، سخنرانی کوتاهی را در سمیناری که بهعنوان جایگزین آن مراسم برگزار شده بود، انجام داد. در فیلم نشان داده میشود که نش در سخنرانی خود پس از دریافت جایزه نوبل، از عشق سخن میگوید. در خودزندگینامهٔ کوتاهِ نش، او بیپرده دربارهٔ بیماریاش سخن میگوید اما اشارهای به عشق نمیکند.
در فیلم اینطور نمایش داده میشود که او یک پسر دارد. اما در زندگی واقعی، او دارای دو فرزند پسر است. فرزند اول او ریاضیدان است و مانند پدرش مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوئید است.
با وجود تمامی این انتقادات، فیلم به زیبایی کارگردانی و روایت شده است و البته تصویر برداری شاهکار راجر دیکنز (Roger Deakins) فیلمبردار مشهور، به زیبایی این اثر را دو چندان کرده است. در نهایت بازی تحسین بر انگیز راسل کرو و جنیفر کانلی این فیلم را به یک اثر ماندگار در تاریخ سینما تبدیل کرد تا بتواند در سال 2001 جایزه اسکار “بهترین فیلم سال” از ان خود کند.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.